سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

آی آدمها....

آدمها شعار میدهند:

اگر طعم تلخ قهر نبود آشتی شیرین نمیشد...

اگر فاصله سرد نبودگرمای  قربت  خواستاری نداشت.....

اگرتیغ  هجرت نبود   مرهم وصال را چه نیاز بود....

ولی آی آدمها.....

 مگر تمام آنها که که در دریای دوری غرق شدند به ساحل قربت رسیدند.....؟

مگر تمام آنان که روزی در سیاه چاله قهرفرو رفتند فاتح قله آغوش آشتی یکدیگر شدند....؟

مگرچراغ دل تمام هجرت دیدگان به نور وصال روشن شد....؟

آی آدمها....

بازی با کلمات آسان است اما  واقعیت زندگی را نمیتوانید ملعبه دست خویش درآورید برعکس

این شما هستید که همچون عروسک هایی بی جان به دست شرارت های دنیا کهنه و فرسوده و دور انداختنی میشوید....

آی آدمها .....

من نمیبخشمتان...

روزی که شربت زهرآلود قهرش را سر کشیدم به انتظار شیرینی بعدش ماندم.....

روزی که سردی فاصله هاتا مغز استخوانم نفوذ کرده بود دلم را خوش گرمای آتش قربتش کردم.....

روزی که تیغ هجرتش شاهرگم را میبرید به تیمار شدن با مرهم وصالش فکر میکردم.........

آی آدمها حالا من سالهاست اینجا مرده ام و دلم بی او خاک میخورد.........

کلیت قانون هایتان فقط در جزئیت خودتان اثبات میشود....

نظرات 2 + ارسال نظر
hosna دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:43

مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .

مطمئنا همون آدمها بودن
آدمهایی که مدام حرف میزنن..
ولی نه تحقق حرفاشونو میبینیم...
نه خودشونو!!!!!!!!!!!

hosna سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:24

ساده بودم که فکر می کردم...

"دورم"می گردند...

کسانی که...

"دورم"می زدند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد