هیچ وقت....
هیچ وقت....
هیچ وقت....
یادم نمی رود...
آن لحظاتی را که این حقایق تلخ را
عزیز ترینم
آری
عزیز ترینم
جرعه جرعه به حلقوم عقلم میریخت.
ولی باز دلم مدام حواسش را پرت میکرد که مبادا باورش شود...
اما....
امروز که به این نقطه رسیده ام
آن زهر تلخ تا مغز استخوانم رسیده
و باورم شده که:
نیا باران!
زمین جای قشنگی نیست..
من از اهل زمینم خوب میدانم
که گل در عقد زنبور است
ولی آوای بلبل دارد و
پروانه را هم دوست میدارد....!
حالا آخر قصه شده و مرگ در برابرم..
پس برای آنانکه اول راه عاشقی اند مینویسم:
شما دچار شدید...
دچار....
خیلی دست و پا برای رهایی نزنید..
مانند مرغی در دام بیشتر گرفتار میشوید...
پس حالا که دچارید
در عشق
نه به گذشته بیاندیش
نه به آینده
فقط حال را دریاب
حال...
گاهی باید نبود تا دلی برات تنگ بشه
نه که انقدر نبود تا نبودنت عادت بشه
دلم از هزار راه ِ رفته ، بی تو باز گشته است…
ایوب هم اگر بود ، چشم می بست از انتظار آمدنت …
بعضی وقت ها بعضــــــــی ها "بی صـــــــــدا"
از زندگیَتـــــ می رونـــد"بی خــــــــــداحافظی"
بـا پـــای "بــــرهــــنــــه" روی "نوکِــــــ پــــــا"
پاورچین ... پاورچین
تا مبادا صدایِ "تــــــــق تــــقِ " کفش هاشان
آگاهتــــ کُنـــد از رفتنشان ...!
و ...!
این نهایـــت نامـــــردیســــ
دعای باران جای خود...
دعای عشق هم بخوان...
این روزها دلها تشته ترند تا زمین....
خدایا...کمی عشق ببار....
سلام عزیز دلم.بالاخره اومدی؟!
خوش اومدی عزیزم.
تو که دختر مهربون و احساسی ای هستی معلومه حرف دلت بامن یکیه
راستی این پست مال همونه که خودت میدونی!!!!