سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

سراچه اقلیم قلم

قبیله اهل دلان

آسمان...

 

آسمان مثل من است.....شایدم من مثل او 

گه گداری خنده ای باطلوع آفتاب.....وانگهی دریا شود از غمش صدها سراب 

وای به حال آن سراب از غم عشق دلی پر میشود 

آسمان مثل من است........شایدم من مثل او 

مثل آن ثانیه ها مثل آن ساعات من  

کز محبت پر میشود تنها دلم..وز محبت پرمیکند دلها دگر 

تا دمی* عشق* را معنی کند. 

آسمان مثل من است....شایدم من مثل او 

لحظه هایی که خدا در دل او می ماند 

لحظه هایی که مرا همدم خود میداند 

و مرا صاعقه اش میخواند 

که بیا همدم من....که بیا مونس من 

که تویی که شبه من می مانی 

ای تویی که غصه ام مدانی 

تو بیا...تویی که قدر مرا میدانی. 

آسمان مثل من است..........شایدم من مثل او 

منی که علت دردش دانم 

پابه پای غصه اش با دل او میخوانم 

منی که امشب به زیر قطره های گونه اش مهمانم. 

آسمان مثل من است.....شایدم من مثل او 

من که امشب گفته بودم که دلم 

هوس ریزش بارن دارد 

و ز او پرسیدم 

که دلت با دل من  

هوس ریزش باران دارد؟ 

ناگهان خورشید رفت  

قبل هر پاسخ ز سویش  

دسته دسته ابرآمد رو به سویش  

بعد گفتم شرح غصه دل از برایش 

ناگهان هم آغوش شدند ابرهایش 

و صدایی شبه وحی جبرئیل... 

آسمان بارید.. 

باران.......  

و گیاه بشنیدآسمان با بارشش می گوید: 

آری......او مثل من است.......شایدم من مثل او 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
hosna چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:52

اینجا صدای پا زیاد می شنوم اما هیچکدام تو نیستی !!!
“دلم” خوش کرده خودش را به این فکر که شاید “پا برهنه” بیایی !.

الهی حسنا...
ی سر باید ساختمون مشاوره دانشگا ببرمت

hosna پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:23

kheeeeeeeeeeeily badiiiiiiiiiiiiii

شوخی کردم حسنا جان.
ت که باجنبه بودی.
جمله هات خیلی هم قشنگن.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:00

manam be shukhi goftam
man delkhor nemisham
dast az sare vebetam bar nemidaraaaammmm

خاطرت عزیزه واسم.
بی تو صفا نداره وب.
باش تا که بودنت و عشقه

hosna پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:17

ghooooooooooooooorbuneeeeeeeet duste golaaaammmm
hastiiiim

سارگل پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:29

من کلا عاشق طبیعتم مخصوصا باران.واقعا لذت بردم بیشتر تو این وادیا شعر بگو خیلی دوست دارم،ممنون رفیق گلم

ممنون گلم.چشم.
یه شعر دارم مربوط به باران.چون طولانی بود نذاشتم.
ولی به خاطر روی گل تو میذارمش.

سارگل جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:31

وااااااای!دست گلت درد نکنه

خواهش

حسنا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:47

شبی در شب ترین شبها، تو ماهم می شوی آیا؟
تو تسلیم تماشای نگاهم می شوی آیا؟

شبیه یک پرنده، خیس از باران که می آیم؟
تو با دستان پر مهرت، پناهم می شوی آیا؟

پس از طی کردن فرسنگها راهی که می دانی
کنار خستگیها، تکیه گاهم می شوی آیا؟

شناکردن میان خاک را بد من بلد هستم
تو اقیانوس موج آماج را هم می شوی آیا؟

نگاه ناشیانه من به هستی داشتم عمری
تو تصحیح تمام اشتباهاتم می شوی آیا ؟
حسنا خسته

الهی..چرا مادرخسته؟؟؟؟
ازخودت بود؟؟؟!!!

حسنا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:41

نه بابا من ازین هنرا ندارمممممممممممممممممم
خسته ازین تکراری بودن زندگی
خسته از آدما و بعضی رفتارا
خسته از حرفو حدیث ها
اصن یه وضییییییییییی

کجاش تکراریه!!!!آدم هر روز یه نوع نامردی میبینه از آدمای مختلف
ورژنای جدید رفتارا...این همه تنوع...
چشم ها را باید شست...
(الان لحنم کنایه بودا...قابل توجه دوستانی که فاقد دوهزارین)
حسنا با تو نبودما.اشتباه نشه.

hosna شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:47


به خدا خستم
از این همه نیرنگ
قلب من پس کی میشه
مثل همه از سنگ....

نههههههههه
متفاوت بودن تو این زمینه قشنگه.
اصلا باعث افتخار آدم میشه.

hosna شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:00

........................................................
sokutam az sad ta harf badtare vase unae ke ba harfashun del mishkanan ba negashun adamo khurd mikonan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد